امید حلالی : در ایران زمین هماره دو حس بنیادین ، رقم زننده ی تحولات بوده اند اگر به تغبیر مارکس تعارض طبقاتی موتور محرکه تاریخ بوده لیکن مغایر با این نظر در ایران تاریخ موتور محرکه ای داشته است که با دو انرژی به پیش برنده سرو کار داشته است : ملیت و مذهب . دو حس درونی و عمیق که شاید مهمترین تعبیر برای آنان را از زبان حافظ می توان عنوان نمود:
عشق تو در وجودم و مهر تو از دلم
با شیر اندرون شد و با جان به درشود
این دو حس نیروی محرکه تاریخ تحولات ایران و نیز پاسدار و باز آفرین ایران و ایرانی بوده اند که گاه این و گاه آن نقش آفرین می شده اند اما نقاط اوج و عطف تاریخ بهین سرزمین در ادواری بوده که این دو و نمایندگانی که هر کدام از این حوزه ها را نمایندگی می کرده اند با هم درآمیخته و ادغام شده و تحت مدیریتی ائتلافی ، هر دو به صحنه آمده و تحولی شگرف را رقم زده اند .
در دوره معاصر دو انقلاب مهم اسلامی و مشروطیت و نیز نهضت ملی کردن نفت بر اثر این تلقیح دو جریان آیینی و میهنی به وجود آمده اند.
این فرمول کارگشا و کلیدی که علاوه بر محرمان و دانایان قوم متاسفانه از قدیم الایام مورد توجه نامحرمان و دشمنان و خناسان نیز بوده به قرار ذیل است.
تحول شگرف بهمین ساز = مذهب+ ملیت
بنابراین هرگاه رهبران و داعیان برجسته و دانای ایرانی مجال ظهور و بروز پیدا می کردند به سرعت با اجرایی کردن فرمول سرنوشت ساز ایران را متحول می کردند از این نمونه اند:
- ابومسلم خراسانی با تکیه بر عنصر ایرانی و در دفاع از حق ولایت و خلافت اهل بیت در مقابل دستگاه جابر اموی
- یعقوب لیث صفاری با بازتولید ایرانی گری و توجه به مکتب آیینی عیاری .
- کریم خان زند با برانگیختن حس ملیت و انتخاب عنوان وکیل الرعایایی بر گرفته از مذهب
- شاه اسماعیل و شاه عباس صفوی با جمع ولایت فرقه صوفیه و ایرانیت
- نادرشاه افشار با تبدیل عنصر مغلوب و شکست خورده ایرانی از افاغنه به عنصری توانمند و متشکل و غالب در پرتو دین و لوای ذوالفقار
- امام خمینی معمار کبیر انقلاب اسلامی با احیای شعائر اسلامی و ملی و مخالفت با لایحه مصونیت اتباع غربی (کاپیتالاسیون) و مخالفت با اسراییل غاصب خاک اسلامی که رژیم پهلوی به عنوان موتلف آن عمل می کرد. یعنی دو پایه مهم خیزش امام و مردم را می توان ملی(مخالفت با کاپیتالاسیون) و اسلامی (مخالفت با اسراییل غاصب) دانست.
اما مغرضان و دشمنان به هنگامی که مجال عرض اندام داشته اند به عنوان یک تاکتیک موثر ، با نقیص کردن فرمول پیش گفته صدماتی جبران ناپذیر و سخت بر ایران و ایرانی وارد کرده اند و به مدل زیر نظر داشته اند:
تجزیه ، پس رفت، اشغال ، هرچ و مرج = مذهب – ملیت
نمونه بارز این حرکت البته در جدا کردن مصدق و کاشانی از هم و تبدیل نهضت پرشور ملی کردن صنعت نفت به کودتای 28 مرداد 32 قابل رویت است.
نقش روشنفکران و علما و سران اقوام ایرانی نیز در هر برهه و به عنوان ارکانی از فرمول قابل نقد و بررسی ست .
و اما بدترین عملکرد در میان اقشار یاد شده را کسانی داشته اند که دانسته و نادانسته این دو حس را روبروی یکدیگر قرار داده اند کسانی که با اتکا به ایرانی گری نظر به حذف دین داشته اند و دین را عاملی به عقب برنده دانسته اند یا کسانی که در لوای مذهب با ملیت به ستیزه برخاستند و خواهان حذف و تضعیف آن از صورت بندی های تحولات شدند.
مجموعه متغیرها و تابع های ذکر شده جریانی شناخته شده برای تحلیل گران و مفسران اجتماعی می باشد لیکن خط ضعیف تری نیز به عنوان بدخواه ایرانیان فعالیت مذبوحانه ای را می پرداخته که با اتکا به نظریات مستشرقین و تواریخ غرب قدیم امثال هرودوت به کم رنگ جلوه دادن نقش فاخر ایرانیان در تاریخ تمدن و بی مقدار نمودن آنها اقدام می کرده است.
در یکی از مقالاتی که با اتکا به همین منابع در یکی از روزنامه ها به چاپ رسیده ، نویسنده یا تدوین گر ،آرای ضد ایرانی مستشرقین را گزاره هایی صائب پنداشته و به نقش زنان درایران قدیم و جدید پرداخته و جا به جا نظرات مجعول هرودوت را برای تخریب وجهه ایران و زن ایران به کار می گیرد. مثلن می آورد:
هرودوت می گوید: ایرانیان از مللی هستند که بزودی و با میل از ملل دیگر تقلید می کنند. فی المثل آنها امردبازی را از یونانیان آموختند...
در جایی دیگر که گویا نظر نویسنده است زیرا ارجاعی به پی نوشت برای آن مشاهد نمی شود، می آید: چنانکه روایت شده ازدواج میان خواهر و برادر، پدر و دختر و مادر و پسر معمول بوده است ....
وارد ساختن چنین اتهامات پلیدی به ایرانیان در حالی صورت می گیرد که چنین نوشته هایی عملن همان خط فیلم ضد ایرانی 300 را که بر پایه تاریخ مجعول و یک سویه هرودوت ساخته و پرداخته شده را پی می گیرد .
این طیف از نوشته ها را می توان به منزله تدارک اسب های تروایی دانست که قرار است شاکله یک تمدن پویای تاریخی را منهدم ساخته و به هجمه و ترور شخصیت تمدنی از درون پایگاه دست بزنند.
حال که به برکت انقلاب اسلامی دو سویه ملیت و مذهب به گونه ای مکمل در حال تبدیل کردن ایران به قدرتی منطقه ای هستند و در سالی که مزین به اتحاد ملی و انسجام اسلامی ست نوشته جاتی از این قبیل می بایست مورد تامل فراوان قرار گیرد و اغراض نهفته در پس پشت آنان آشکار شود.
در آن نوشته در اظهار نظری مجعول از شخصی به نام پرفسور بارتلمه عنوان می شود که «رئیس خانواده یا کدخدا حق خرید و فروش کودکان و زنان خود را در عصر ساسانی داشته است» و به ایرانیان موحد زرتشتی عصر ساسانی این اتهام بسته می شود که «ازدواج های آنان را زوجیت شرم آور استقراضی و زناشویی خواهران با برادران و پسرها با زن پدرها» بوده و «طبق اسنادی که ارایه می دهد انکار یا تاویل برخی از زرتشتیان را در باب ازدواج خواهر و برادر بی مورد می داند» و ...
از آنجا که غرض ورزی مطالب فوق کاملن مبرهن است بنابراین صاحب این قلم به دنبال ارایه اسناد و مدارک تاریخی در پاسخ به آن نیست زیرا به قول مولانا:
چون غرض آمد، هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
اما فی الجمله این نکته شهره آفاق است و به تواتر ذکر شده که از افتخارات ایرانیان حتا قبل از آنکه ملبس به شریعت پرفضلیت اسلام و عشق و ارادت به ائمه اطهار شوند آن است که نیاکانی موحد داشته اند که زنان عفیف شان قبل از اسلام نیز حجاب داشته و آن را کاملن مراعات می کرده اند ، درحالی که انواع انحرافات جنسی و زناشویی در آن دوره در همسایگان ایران به چشم می خورده یعنی همانطور که هرودوت می گوید اذعان می کند امرد بازی در یونان و غرب قدیم متداول بوده و زناشویی استقراضی یکی از انواع ازدواج ها در دوره جاهلیت بوده است و اما این چه حکمتی است که می بایست با اخذ از هر نوشته نامه مجعولی انحرافات جنسی و اخلاقی به نیاکان ایرانی نسبت داده شود ، اینکه از این گفته ها چه کسانی سود می جویند را باید یقینا از تدارک دهندگان و انتشار دهندگان آن پرسید.
حتما به من سر بزند. خیلی خوشحال می شوم.
اگر خواستید می توانید من را لینک کنید سپس من هم شما را حتما لینک می کنم.
وبلاگ ناگفته های تاریخ
وبلاگ ناگفته های تاریخ